بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین
محضر مبارک عزیزان و سروران ،پیرامون مطلب شریف و عظیم الشأن شهادت به حضرت بی بی،فاطمه زهرا علیها السلام در بخش اذان و اقامه ، برای رفع بعضی از ابهامات و سؤالاتی که پیش می آید ، عرایضی را تقدیم می دارم .خواستم در باره این که از ما و استاد عظیم الشأنمان ،حضرت علامه مولی حسن زاده آملی – روحی فداه –در اذان و اقامه نماز ، بعد از شهادت به ولایت وصی علی عالی اعلی ، مولَی الموالی امیرالمؤمنین علیه السلام میشنوید که گفته میشود:
أشهَد أن فاطمه بنت رسول الله عصمه الله الکبری و حجه الله علی الحجج
واین که سؤال پیش می آید :آیا گفتن این جمله در اذان ، بدعت در دین محسوب می شود یا نه ؟
به نحو اجمال عرایضی داشته باشم . اگر عزیزان بخواهند این بحث را به نحو مستوفی گوش بفرمایند وبه سر و جوانب آن برسند ،باید به فصل هفتم کتاب «شرح فص حکمهٍعصمتیه ٍفی کلمهفاطمیه » مراجعه بفرمایند.
حضرت استادمان ،یک رساله ای درعصمت فاطمه –علیها السلام – به نام «فصُ حکمهٍ عصمیتهٍ فی کلمه فاطمیه» نوشته اند که به زبان تازی است ؛ واین متن عربی را به قلم شیوایشان ترجمه فرمودند ،وپس از آن ، با شرح جناب خوارزمی بر فصوص الحکم جناب محی الدین شرح فرمودند .
فصل هفتم کتاب شرح فص فاطمیه،به این موضوع که فاطمه دختر جناب خاتم الانبیا علیه صلی الله واله صاحب عصمت بوده است ،اختصاص یافته است .عبارت متن عربی آن چنین است :
« کانت فاطمهُبنت رسول الله علیه صلی الله واله ذات عصمهٍ بلا دغدغه و وسوسه،وقد نص کبار العلماء کالمفید والمرتضی وغیر هما بعصمتها علیهاالسلام بالایات و الروایات ،والحق معهم والمکابر محجوج مفلوج»
ترجمه اش این است که :
«بدون هیچ دغذغه ووسوسه، حضرت فاطمه –دختر پیغمبر صلی الله علیه واله –دارای عصمت بوده است ،علمای بزرگی مثل شیخ مفید و علم الهدی سید مرتضی ،به آیات و روایات ،نص بر عصمت آن جناب فرمودند وحق با آنان است ،وشخص مکابر ،سخت محکوم و مغلوب است .(شرح فص فاطمیه/ص۱۵۳ )
بعد از این فرمایش ،در متن فص ،حضرت استاد ،نسبت به معنای حقیقت عصمت ،عبارتی را پیاده فرمودند که این مختصر ،گنجایش طرح آن مطلب وشرح آن را ندارد .اگر عزیزان طالب اند ، باید به این کتاب که با نام «شرح فصٍ حکمه ٍعصمتیه ٍفی کلمهٍ فاطمیهٍ» چاب شده ،مراجعه بفرمایند .
ونیز ،این کمترین توفیق پیدا کرده است در محضر عزیزان درس وبحث ،عرایضی را پیرامون این فصل از شرح فص فاطمیه تقدیم بدارد که به نوارهای موجود ،می توان مراجعه کرد .
بعد از چند سطر ،در همان صفحه می فرمایند :« پس بدان که عترت رسول الله –یعنی اهل بیت قریب آن بزرگوار –که حضرت فاطمه هم از آنان است ، معصوم اند ؛چنان که جناب وصی ،امام علی علیه السلام در نهج البلاغه فرموده است : چگونه حیران وسرگردان اید وحال این که عترت پیغمبر شما که أزمه حق وأعلام دین والسنه صدق اند ،در میان شمایند ؛! پس ایشان را به نیکوترین منازل قرآن فرود آورید ،ومانند شتران تشته که به آبشخور وارد می شوند ،به ایشان وارد شوید .»
در پایان این فصل فرمودند :جناب ابن متویه در کتاب شریف کفایه تنصیص فرمود :تنها کسی که در بین اصحاب جناب رسول الله ،معصوم بوده است ،حضرت امیرالمؤمنین است . و جناب سید مرتضی ، شیخ مفید ودیگر بزرگان را نیز در این خصوص فرمایشی است .واز جناب رسول الله ،حدیثی بر اساس آیه شریفه مباهله و آیات دیگر داریم که دال بر عصمت جناب فاطمه زهرا است .
در پایان این فصل می فرمایند :«اکنون که دانستی بقیه نبوت وعقیله رسالت و ودیعه مصطفی وزوج ولی الله و کامه تامه الهی ،فاطمه ۳صاحب عصمت است ، هیچ اشکالی ندارد که در فصول اذان واقامه نمازت به عصمت آن حناب ، به این عبارت أشهد أن فاطمه بنت رسول الله عصمهالله الکبری ویا مشابه آن شهادت دهی .»
اشکال اول (بدعت ):
این سؤال پیش می آید که :آیا طرح شهادت به حضرت صدیقه ، در اذان و اقامه نماز ، ویا اذان های عمومی ، بدعت در دین نیست ؟
چرا که در هنگام تنزل اذان بر پیغمبر اکرم ،شهادت بر حضرت صدیقه شهادت بر حضرت فاطمه علیها السلام مطرح نبود ؛ وانگهی ، اگر بنا باشد ما به جناب صدیقه شهادت بدهیم ، پس باید بعد از امیر المؤمنین ، به تمام یازده تن امام دیگر هم شهادت بدهیم .
پاسخ اشکال اول :
در جواب ، راجع به یازده تن امام ، به عرض می رسانیم که الحمدالله در اذان ما مرسوم است وقتی شهادت آقا امیرامومنین علیها السلام را می گوییم ، لفظ « و اولاده المعصومین » را هم اضافه می کنیم که هم حضرت وهم تمام یازده فرزند عزیزش ، در مقام امامت و ولایت ، شامل آن می شوند .
اما راجع به این که ، آیا شهادت به حضرت زجاجه وحی و بقیه نبوت ، در اذان موجب بدعت می شود ، و حرام است یانه ؟ به عرض می رسانیم که :همین اشکال مسأله بدعت ، از ناحیه اهل سنت ، در مورد شهادت و اقرار به ولایت مولا امیرالمؤمنین ، بر ما اهل تشیع مطرح شد .می گفتند : در اذانی که بر پیغمبر نازل شده است ، شهادت به جناب حضرت امیر نبود ،شما به چه مدرک و دلیلی این شهادت را در اذان مطرح می فرمایید ؟ مطرح کردن اقرار به ولایت علی علیه السلام در اذان که جزء آن نیست وبدعت می شود ؛ پس شما به چه منطق ،این شهادت رامی آورید ؟این سؤال را علمای عامه (اهل سنت) از استادِ بزرگوار حضرت استادمان ،جناب علامه شعرانی –علیه الرحمه-پرسیدند.آن جناب ،در مقام جواب سؤال آنها ، مقاله ای را مرقوم فرمودند که حضرت استادمان – روحی فداه – این مقاله را در کتاب شرح فص فاطمیه ،صفحه ۱۵۹ ،از کتاب هزار و یک نکته خودشان چنین نقل می فرمایند که :
«علمای عامه ،در موضوع فصول اذان و اقامه و اقرار و شهادت به ولایت و امامت حضرت وصی ، امیر المومنین ، علی علیه السلام در آن ، از جناب استادم علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی – قدس سره العزیز – استفتاء کرده اند ، در جوابشان چنین مرقوم فرمود که من عین دست خط مبارکش را که در نزد من محفوظ است ، نقل می کنم …»
اگر بخواهم عبارت عربی جناب علامه شعرانی را در جواب آن آقایان مطرح کنم ، طول می کشد . البته ، در بحث هایی که محضر عزیزان داشتیم ، یکایک جمله هایش را معنی کردم . خلاصه فرمایش آن حضرت این است که : اگر اقرار به ولایت علی علیه السلام می کنیم و شهادتش را در اذان می گوییم ، از دو صورت خارج است :
یکی این که به عنوان جزئی از فصول اذان باشد ؛ و دیگر این که ، واجب در اذان باشد .
ما این شهادت را به نیت جزئی از اجزای اذان نمی گوییم ؛ برای این که مسلم است این فصل ، در فصول اذان و اقامه ، آن موقعی که از جبرئیل بر پیغمبر نازل می شد ، نبوده ؛ پس این شهادت را به عنوان جزئی از اجزای اذان نمی گوییم که بدعت در دین شود ، بلکه به عنوان جزئی از ایمان در اذان می گوئیم . آن هم نه این که واجب است در اذان گفته شود ، بلکه از این باب که تبرکاً جایز است در اذان می آوریم .بنابراین ما اهل تشیع ، بر اساس روایات فراوانی که این روایت را هم شیعه و هم اهل سنت – به خصوص اهل سنت – در یکی از صحاح سته از ام سلمه از جناب رسول الله (صلی الله علیه و آله ) نقل کرده اند ، شهادت و اقرار به ولایت علی را قبول ندارند ،به عنوان مسلمان می شناسیم ، ولی به عنوان مؤمن مسلمان نمی شناسیم ؛ چون به جزئی از ایمان اقرار نفرمودند که مصدا ق « نؤمن ببعض و نکفر ببعضٍ» می باشند .
در روایتی از جناب رسول الله آمده است :«لا یحب علیاًمنافق ولا یبغضه مؤمن » ؛ منافق هرگز علی را دوست ندارد و مؤمن هم هرگز نسبت به حضرتش بغض و کینه نمی ورزد . بنابراین روایت ،نتیجه این می شود که هر کسی با علی بغض بورزد ، مؤمن است و از آن ،معنای این جمله که گفتیم : ولایت علی جزئی از ایمان است ، برداشت می شود .
و می دانیم بر اساس روایت های معروف بین مسلمین ،محبوب ترین خلق به حق تعالی بعد از جناب رسول الله ،آقا امیر المؤمنین است .پس ، شهادت و اقرار به ولایت مولا علی علیه السلام را به عنوان جایز در اذان مطرح می کنیم ، نه واجب در اذان که تا یک حکم شرعی جعل نشده است از طرف حق متعل را وارد در دین کرده با شیم و بدعت محسوب شود . بلکه می گوییم :اقرار به ولایت حضرت ،جزءی از ایمان است و جایز است که در اذان گفته شود ؛ پس این شهادت ، به عنوان بدعت در اذان نیست .
اشکال دوم:
سؤال دیگری پیش می آید و آن اینکه در اذان، موالات – که پی در پی گفتن جمله ها و فصول اذان است- باید مراعات بشود؛ ولیکن ، اگر شما اقرار به شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام وشهادت به عصمت فاطمه علیه السلام را در اذان بنگجایند ، آیا موالات در اذان را بهم نمی زنید ؟
پاسخ اشکال دوم :
راجع به حضرت امیر ، جناب علامه شعرانی فرمودند : چون این قولی که می گوییم ، یک قول حق و کلمه ای حق و مشروع است ، موجب ابطال نیست .حتی تمام فقهای چهار گانه اهل سنت ، تکلم به کلامی را که زیاد نباشد و مخل به موالات هم نباشد ، در بین فصول اذان جایز می دانند ؛ مگر احمد ابن حنبل که تکلم به کلام غیر مشروع ، مثل کذب و غیبت را اذان جایز نمی داند و این موارد را موجب ابطال می داند ، اما سایر فقهای اهل سنت ، همگی می گویند : در بین فصول اذان ، اگر کلمه حق و قول مشروع گفته شود ، پس اگر بین شهادت و اقرار به رسالت حضرت رسول ، و حی الصلوه ، بخواهیم در یک جملهای شهادت و اقرار به ولایت علی را مطزح کنیم ، این قول ، قول حقی است ، گزاف نگفتیم وبه عنوان جزئی از ایمان به شمار می رود ؛ و چون قول حق و کلمه مشروع است ، حتی به نظر آقایان اهل سنت هم ، موجب ابطال موالات اذان و اقامه نمی شود.
اگر کسی در اذان ، شهادت به ولایت علی را مطرح نمی کند ،می گوییم : تارک این شهادت و اقرار به ولایت علی از دو حال بیرون نیست . اگر از روی عناد و بغض و کینه با امیرالمؤمنین این شهادت و اقرار به ولایت علی از دوحال بیرون نیست .
اگر از روی عناد و بغض وکینه با امیرالمؤ منین این شهادت را نگوید ، این آقای مؤذن ، مسلمان است و به ظاهر اذانی را که پیغمبر مطرح کرده ، گفته ، اما ایشان از دایره ایمان خارج است ؛ چون جز ئی از ایمان را که اقرار به ولایت آقاست ، عن عنادٍ و بغضٍ ترک کرده است .
اگر کسی این جمله را از باب کینه و دشمنی ترک نفرماید، بلکه از این باب که جزئی از اجزای اذان نیست ،ترک بفرماید ،می گوییم اشکالی ندارد ؛(فلا بأس ) . برای این که وقتی این شخص ،شهادت به رسالت جناب رسول الله را در اذان اقرار کرده است ، لارمه شهادت به حضرت رسول را در (ص) ،شهادت به تمام آن چه که پیغمبر از ناحیه حق متعال آورده است
نیز می باشد ؛ از جمله آنها ، ولایت علی است . پس اهل سنت هم که شهادت به رسالت حضرت ختمی در اذان می دهند ، لارمه آن ، شهادت به ولایت حضرت وصی علیه السلام هم هست که جزئی از زسالت آن حضرت است ؛ منتهی اهل سنت به دلایلی غیر مقبول اظهار نمی کنند ولی فقهای امامیه تصریح فرمودند به این که شهادت به ولایت علی را به این قصد که جزئی از اذان است ، هیچ کس اجازه ندارد بگوید . ای وارد کردن غیر دین ، در دین –یعنی بدعت – می شود . اما این هم از آن آقیان معلوم و واضح است که وقتی این شهادت و اقرار را به به عنوان تبرک و حرص بر اظهار محبت به آقا امیر المومنین در اذان مطرح می فرمایند ،می خواهند آن اطمینان درونی و محبت به ولایت مولایشان ابراز کنند . لذا اظهار محبت به ولایت مولایشان که بدعت نیست .
البته ، طایفه ای به نام غلات و مفوضه هستند که شهادت به حضرت علی علیه السلام را جزء اذان می دانند که اتفاقاً علمای شیعه از ایشان برائت جستند و گفتند : حق ندارید در اذان به عنوان جزء آن بگویید . ولی در بلاد شیعه ، از باب تبرک و جواز ، گفته می شود ، نه مجوب ؛ و بنابر حرص اظهار محبت به امیر المؤمنین با علم به این که شهادت ، جزئی از اذان نیست ، گفته می شود ؛ چه این که بعد از اسم مبارک حضرت خاتم ، صلوات می فرستند . اگر کسی بین شهادت به رسالت حضرت خاتم الأنبیاء و حی علی الصلوه ، بخواهد صلواتی به جهت احترام بفرستند آیا این مقدار صلوات ایشان ، مخل به موالات است ؟ به همین وزان ، اگر کسی بخواهد بین این دو جمله ، شهادت به ولایت آقا را بدهد ، مخل به موالات نیست.روی این اساس آقا و فرزندان آقا را بدهد ، مخل به موالات نیست . روی این اساس ، جناب علامه شعرانی جواب اشکال علمای اهل سنت در مورد بدعت را تقریر کرده است .
حضرت استادمان ، بعد از نقل این مقاله در صفحه ۱۶۱می فر مایند :
« غرض نگارنده از اتیان این کلمه تامه مبارکه این است که آن چه در شهادت حضرت وصی ، امام امیر المؤمنین ، علی علیه السلام در فصول اذان و اقامه گفته آ مد ، درباره شهادت به عصمت صدیقه طاهره علیه السلام نیز گفته آید .» البته ، برای دست یابی به توضیحات بیشتر ، باید به کتاب مذکور ونوارهایی که در این مورد بحث شده است ، مراجعه بفرمایید.
اگر کسی بگوید :شهادت حضرت بی بی فاطمه زهراعلیهاالسلام بدعت در دین است ، می گوییم : ما شهادت به عصمت فاطمه را به عنوان وجوب شرعی هم نمی گوییم تا بدعت شود ، بلکه به عنوان جواز در اذان و به عنوان تبرک و حرصاً علی اظهار محبتمان به محضر شریف حضرت بی بی دو عالم ، صدیقه اطهر ، عصمه الله الکبری ،دختر جناب رسول الله می گوییم .موالات اذان هم با این دو جمله بهم نمی خورد . چون کلام ، کلام حق است وقول، قول مشروع است و علمای امامیه و علما و فقهای عامه تصریح کرده اند به این که قول مشروع که بین فصول اذان اشکال ندارد ؛ و ما هم از باب این که بخواهیم خودمان را در ایمان به اهل بیت علیهم السلام معرفی کنیم و حقیقت واقع را به اعلی صورتٍ در مجامع عمومی – که بحق هم هست – عرضه بداریم ، در اذان و اقامه مان به شهادت به عصمت حضرتش متبرک و مترنم می نمائیم که :
مادح خورشید مداح خود است که دوچشمم سالم ونامرمداست
امیدوارم این مقدار از عرایضی که برای بیان شهادت به حضرتش در فصول اذان و اقامه تقدیم داشتیم ، شبهه بدعت را دفع کرده باشد.
سپس ، حضرت استادمان در صفحه ۱۵۸ می فرمایند :
( یکی از عزیزانم که آزاد مردی است و در عرفان عملی دارای حظّی وافر است و به القائات سبوحی نایل است و به گفتن این فصل « اشهد ان فاطمه بنت رسول الله عصمه الله الکبری » در فصول اذان و اقامه نماز عامل ، در اثنای فصول اقامه نماز مغرب شب یکشنبه ، دهم ربیع الاول سنه ۱۴۱۹ هجری قمری ، برابر ۱۴/۴/۱۳۷۷هجری شمسی ، خواست که فصل مذکور را ادا کند ، از نهاد دیوار مقابلش می شنود که کسی می گوید :« اشهد ان فاطمه الزهراءحجه الله علی الحجج» .)
در ادامه فرمودند:« شگفت این که ، همین عبارت شریف یاد شده ، صورت روایت حضرت امام حسن علیه السلام است ؛چنان که سید عبدالحسین طیب –طیب الله رمسه – آن را در تفسیر اطیب البیان (ج ۱۳ /ص۲۲۵ ) نقل کرده است که :« قال الامام العسگری علیه السلام نحنُ حجج الله علی خلقه ، وجدتنا فاطمه حجهٌ علینا »
و لذا حضرت آقا فرمودند :« وقوع این واقعه برای آن جناب ،و یافتن این حدیث مستطاب ،موجب شده اند که این متمسک بذیل ولایت عصمه الله الکبری در فصول اذان و اقامه ،بعد از شهادت به نبوت خاتم الأنبیاء محمد مصطفی علیه السلام وبه امامت سید الأوصیاء، امیرالمؤمنین ،علی و اولاد معصومینش –علیه السلام -می گوبد :
«أشهد أن فاطمهبیت رسول الله عصمهالله الکبری و حجهالله علی الحجج »
این متمسک به ذیل ولایت حضرت مولا ، داود صمدی آملی می گوید :« حال که متمسک به ذیل ولایت حضرت وصی علی عالی اعلی و بقیهالنبوه و مشکاه الولایه فاطمه زهرا بعد از هزار و چهارصد سال ،اینچنین به القای سبوحی الهی مترنم است و در اذان و اقامه نمازش به اظهار آن متنعم ، توقع آنست که همه متمسکین به ولایت ائمه مظلومین علیه السلام نیز بر سر این مائده پر فایده عرشی بار یابند ودر مجامع عمومی از مساجد و مأذنه ها و نمارهای جماعت و جمعه ها ازاظهار این محبت ، بهره کافی و حظ وافر ببرند و شبهه بدعت را بانور برهان وقرآن مطرح شده در کتاب «شرح فص حکمهٍ عصمتیهٍ فی کلمهٍ فاطمیهٍ » مطرود بدانند که «ان الله مع المؤمنین » است .
امید است امت محمدی ( صلی الله علیه و آله ) و تشیع علوی ومشتاقان عصمت فاطمی در ترویج این اصل ایمانی همت بگمارد تا قلب مطهر قل عالم امکان ، حضرت صاحب العصرو الزمان – عجل الله تعالی فرجه الشریف – خشنود گردد ویکی از بطون معانی ظهور حضرتش تحقق یابد .
و السلام علیکم و رحمهالله و برکاته
استاد معظم حضرت آیت الله داود صمدی آملی (حفظه الله)
فصول اذان (جزا ًو تبرکاً):
الله اکبر ، الله اکبر ، الله اکبر ، الله اکبر.
أشهد أن لا اله الا الله ، أشهد ان لا اله الا الله .
اشهد ان محمد رسول الله ، اشهد ان محمد رسول الله .
أشهد ان مولانا امیر المومنین علی الوصی و اولاده المعصومین المظلومین حجج الله (تبرکاً)
أشهد ان فاطمه بنت رسول الله عصمت الله الکبری و حجه الله علی ا لحجج (تبرکاً)
حی علی الصلوهِ حی علی الصلوه.
حی علی الفلاح ِحی علی الفلاح .
حی علی خیر العمل ، حی علی خیرالعمل .
الله اکبر ، الله اکبر .
لا اله الا الله ، لا اله الا الله .