www.telegram.me/@Nooralhoda
گروه تلگرام وبلاگ نورالهدی
@Nooralhoda
www.telegram.me/@Nooralhoda
گروه تلگرام وبلاگ نورالهدی
@Nooralhoda
بابا آب داد بابا نان داد:
در اینکه باید همگان به فکر ساختنِ خودمان باشیم، که اَبَد در پیش داریم، طولی نمی کشد طور وجودی ما عوض می شود « ما لکم لا ترجون لله وقارا ولقد خلقکم أطوارا» خداوند شما را طور به طور آفریده مطابق با هر عالمی، مطابق با هر طور وجودیِ نظام هستی باید خودمان را به وفق همان طور همان عالم، درست بسازیم، از اینکه اَبَد در پیش داریم. قرآن به مطابق فهم ما و ادراک ما فرمود: هر روز قیامت پنجاه هزار سال است، اینها بیان حدود نهائی قیامت نیست اینها بیان بعضی از شئون آن عالم است به وفق آنچه را که ما در این نشئه با اشیاء عالم با زمان با مکان با روز و شب با سال و ماه دَرگیریم، به فراخور این نشئه اینها را می فهمیم،
خدای متعال از باب تَنزیل، تِنَزُّل، همانطوری که اصل قرآنش انزالی است نازل شده است، معارف و حقایق و لطائف نکات عقلی و علوم ذاتیۀ خودش را تِنَزُّل می دهد، به وفق فهم ما ادراک ما به مطابق نشئۀ طبیعت حرف می زند، وگرنه بخواهند معارف بلند را به وفق عالم آن معارف با ما حرف بزنند ما توفیق فهم آن را ادراک آن را پیدا نمی کنیم.
لذا به تعبیر حضرت امام باقر علیه السلام فرمود که پیغمبر اکرم سلام الله علیه با اَحَدی به کُنهِ آنچه را که خودش یافته بود رسیده بود چشیده بود، حرف نزد، با همۀ مردم به مقدار فهم مردم « إنَّا مَعَاشِرَ الانْبِیَآءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ» ما معاشر انبیاء همه انبیاء امر پیدا کردیم مأمور شدیم که با مردم به مقدار عقلشان به مقدار فهمشان حرف بزنیم.
با ما از باب اینکه چهل سال پنجاه سال صد سال هزار سال در این نشئه از زندگی عادی دوران کودکی رسته ایم نقش و نما کرده ایم در نشئه طبیعت بزرگ شدیم در دامن این عالم داریم رشد می کنیم، اینجا در او حرف شب و روز و تاریکی و روشنائی است، روز و ماه و سال و هفته است، در مباحث گوناگون نعمتها،حرف درخت است میوه است آب است هوای خوش است مکانهای خوب است جاهای سرسبزی است، در امور بلاها ومشکلات، حرف از زلزله است حرف از گرمای شدید سرمای شدید است حرف از درد و رنج است کتک زدن است کتک خوردن است، چون داریم اینجا رشد می کنیم مجبور شدند که اسرار قیامت را لطائف آن عالم را به وفق الفاظ اینجا احکام اینجا برای ما پیاده بفرمایند که ما یک چیزکی بفهمیم ذهنمان نزدیک شود قُربی پیدا کنیم و اینها برای تعالی ماست. به این معنی که، چون سروکارشان با کودک فِتاد مجبورند راه کودکی در پیش بگیرند یک مقداری حقایق و معارف را به زبان کودکانۀ اینجا حرف بزنند تا کودکان را بزرگ بفرمایند.
من و شما بَنا است که در محضر قرآن تشرف حاصل کنیم در گهوارۀ قرآن در مهد قرآن در دامن او، همانند اینکه در دامن مادر نازنین و پدر بزرگوار کم کم رسته ایم، الان به هر حال سنی پیدا کرده ایم چیزهایی فهمیده ایم بزرگ شده ایم، در دامن قرآن بزرگ بشویم تا کم کم بالایمان بُردَند آن سویی شدیم قوی شدیم حرفهای بهتر و سنگینتر هم دارند.
الان حرفهای سنگین را تنزل دادند براساس فهم ما دارند آهسته آهسته ما را بزرگ می کنند، ان شاء الله هر چه بزرگتر شدی غذای بهتر نصیبت می شود، بهشتَت بسیار عالی تر می شود، قویتر می شوی از بهشت چیزها می فهمی تا جائیکه آن بزرگوار گفت، این اندازه که به دنبال بهشت هستی، که در روز قیامت نماز و روزه ات را به خدا تحویل بدهی بعد به محضرش بفرمائی: آن بهشتی که به من وعده داده ای کجا است؟ اجازه بفرما که بروم آنجا، فرمودید حورالعین هست خادمها هستند میزوصندلی است خانه های وسیع است درخت طوبی است شجرۀ پرثمر طوبی است که اگر تمام اهل بهشت را من بخواهم دعوت کنم تو خانه ام جا می شود خانه ام کجاست؟ بعد دست او را فرشته ها بگیرند و بفرمایند، بفرمائید این آپارتمان شما این واحد شما این اتاق جنابعالی با تمام امکانات!!
اینها حرفهای اولیه است ما در دامن قرآن، اینها الان ابتدا است آب بابا است، بابا نان داد آب داد است، کم کم بالاتر بفرمائید خبرها می شود، از این اندازه حرف بعدها خودمان هم خجالتم می آید که ای، این مقدار طلب داشتیم! این مقدار حرف می خواستیم! الان اگر به جنابعالی بفرمایند کلاس اول ابتدایی را لطف بفرما در پیش استاد و می خواهد برایتان الف و با درس بدهد خجالتان می آید به این کلاس تشرف حاصل بفرمائید. کلاس بالاتر می خواهیم حرفهای بالاتر می خواهیم اینها برای آن اوایل بود آن ابتدا بود این حرف حورالعین این حرف بهشت و جهنم و این حرف مقامات بهشتی و آنها مالِ آن سالهای اول بود. بارالها الان خیلی بالا آوردی حرفهای بالاتر را عطا بفرما ببینیم چه خبر است.
آنها حرف بالاتر، آنی است که آن عارف آن بزرگوار فرمود: زاهد را ببین که اندر هوای بهشت به خاطر رسیدن به بهشت از خدا فرار می کند. به به آدم جان می گیرد خوب حالا حرف یک چیزی شده است حالا خیلی سنگین شد. نه اینکه آن حرف باطل بود، آن باطل نبود آن حق بود، اما آن خیلی تنزل یافته بود به فرا خور فهم آن روز ما بود.
حرف قویتر که شد به من و شما تَشَر می زنند که چرا زاهد اندر هوای بهشت است چرا بی خبر از بهشت آفرین است، بهشت اگر شیرین است بهشت آفرین که شیرین تر است، خوردن اگر خوب است نخوردن که بهتر است، حرف زدن اگر خوب است سکوت که بهتر از کلام است .
آدم تکان می گیرد، کم کم از این مرحلۀ ابتدائی در می رود قویتر می شود حرفهای بالاتر می خواهد. بعد به او می گویند آقا نه اینکه آن بهشتی که از خدا بهشت طلب می فرماید و به سوی بهشت می رود باطل است غیر حق است خلاف کرده، نه، او در آن اندازه است. بعد فرمود: بارالها آن فکرش قاصر است از بس که کوته نظر است ببین که می آید از پیشِ تو بهشت می خواهد که به جنت می گریزد از دَرَت یا رب قصورش بین، ببین چقدر کوتاه است می رود از خدا بهشت می خواهد حیف نیست.
منبع: فرمایشات استاد داود صمدی آملی
عقل دفن شده خودتان را از قبر بیرون بیاورید:
جناب حضرت یعقوب به فرزندانش فرمود:«لَا تَایئَسُوا مِن رَّوحِ الله »، درست است آنها به دنبال یوسف مادیِ ظاهریند اما اینها ظاهر آیات است، ما همه به دنبال یوسفیم، ما کسانی هستیم که در نشئۀ طبیعت براساس حشر با این عالم باعث شده است گُم شده ایم، حقیقتِ یوسفِ عقل و جان حقیقیِ خودمان را به زندان و چاه انداخته ایم.
ما همه کسانی هستیم که هویّت انسانیمان را زیر دست و پایِ نفسِ تعلقِ به بدن و خواسته های مادیِ طبیعی لِه کردیم، برادر ما در دست ما مفقود است، نفس و عقل با هم برادرند، یکی تعلّق به عالم ماده و بدن دارد دیگری تعلق به عالم غیب و اِله دارد.
انسان از آن حیث که تعلق به عالم غیب دارد در مقام اجمال همۀ غیب را می تواند معقولانه تلقّی کند انسان را می گویند عقل. همین حقیقت همین انسان همین یک واقعیت، از آن جنبه که بدنی دارد باید به این بدن و برای تدبیر جسم طبیعی بخورد، بیاشامد، راه برود، حرف بزند، معاشرت بکند، کسب و کار داشته باشد، مهمانی برود، مهمان دارد، مریض می شود، خوشحالی دارد، گریه دارد، خنده دارد، مردن دارد، زنده شدن دارد، نطفه است، می رُستَد، بالا می آید، از این جنبه ها، نفس است.
این نفس و عقل دو برادرند هر دو تا از یک مبدأند از یک پِدَرَند. پدر آنها آن موجود مجرد عقلی است، یک همچو فرزندی پدید آورده است که این فرزند به لحاظ تعلق به عالم ماده و به لحاظ تعلق به بدن نفس است، به لحاظ تعلق به عالم وحدت، عقل است.
این دو برادر که در حقیقت یک حقیقتند با دو نحوه تعلق، گاهی این مزاحم اوست و نوعاً ما برادر عقلمان را در چاه انداختیم. برادر عقل ما به زندان افتاد، برادر عقل ما تن به گناه نداد نفس زندانیش کرده است، زلیخاه او را زندانی اش کرده است. نمی گذارد که او بیرون بیاید.
و لذا برادران یوسف مقداری گشتند این عقل آنها بیدار بشود، به پدرشان گفتند: نه دیگر یوسف پیدا نمی شود. اینها خیال کردند دیگر عقلشان بیدار شدنی نیست. اینهایی که برادر کشی کردند با این گناه خیال کردند دیگر آدم بِشو نیستند.
پدر فرمود :«لَا تَایئَسُوا مِن رَّوحِ الله »، رَوح آن انبساط روحی است آن نشاط ملکوتی جان انسان است که با غیب برای او حادث می شود. اگر انسان نفحات قدسی عالم غیب را تلقی کند یک انبساطی در نفس و در جان او پیدا می شود این انبساط و خوشحالیهای تلقیات حقایق آن سوئیت را می گویند رَوح.
رَوح غیر از روح است، روح حقیقت انسانی است این حقیقت اگر از غیب تلقی کند به جنبۀ عقلانیش معقولات را بگیرد رَوح می یابد.
و لذا می گویند آنسوی عالم وقتی بهشت است برای بهشتیان «فَرَوحٌ وَ رَیحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیمٍ»، اینها فکر کردند حالا ما برادر را کُشتیم، برادر را در چاه انداختیم دیگر خبری که از او نداریم، الان نزدیک به چهل سال است دارد از او می گذرد مگر آدم چهل سال و شخص گم شده می شود الان پیدا شود. اینها فکر می کردند دیگر عقلشان قابل شکوفائی نیست.
پدر فرمود «لَا تَایئَسُوا مِن رَّوحِ الله »، نخیر رَوح به انبساط الهی غیبی دائمی است همیشگی است همه جائی است. مأیوس نشوید باز می شوید انبساط پیدا می کنید انبساط روحی پیدا می کنید برادرتان پیدا می شود خودتان را می یابید، عقل دفن شده تان را از قبر بیرون می آورید او می شود که شکوفا بشود.
و لذا عقل برادران شکوفا شد همین هایی که یوسف به چاه انداخته بودند قابلیت این را داشتند که به یوسف عقلشان برسند و در مقابل همان یوسف به سجده بیافتند. یوسف به پدرش عرض کرد «إِنّی رَأَیتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوکَبًا وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ رَأَیتُهُم لِی سَجِدِینَ»، من دیدم یازده ستاره و ماه و آفتاب در مقابل من به سجده افتادند، ماشاء الله به جان حضرت یوسف، یعقوب فرمود: فرزند من «لَا تَقصُص رُء یَاکَ عَلَی إِخوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیدًا إِنَّ الشَّیطَنَ لَلإِنسَنِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ»، که مبادا اینها را به برادرانت بگوئی وگرنه در حق تو مکر می کنند، عقل همیشه در معرض قیض نفس است.
اینی که می گویند در اخلاق لازمه اش این است که نفس شناسائی بشود نه عقل، درستِ عقل هم باید شناخته بشود که عقلمان چقدر قوت دارد اما مهمش الان این میدان شناخت نفس است ببینید نفس چیست؟ یک وقتی سائل می گوید «نفس اژدرهاست او کی مرده است از غم بی آلتی افسرده است»، یک وقتی می گویند« إِنَّ النَّفْس لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ».در آیات و روایات اینقدر بر سَرِ نفس داد کشیده شد، اینه که در مسائل اخلاقیات می فرمایند اولین پلّۀ اخلاق این است که انسان معرفت نفس داشته باشد، این نفس یعنی معرفتِ یک حقیقتی که این حقیقت اگر بتواند احتمام داشته باشد همّت بالا داشته باشد می تواند آنسوئی بشود، عقلی بشود قلبی بشود شهودی بشود بالا برود. اما همین نفس چون تعلق به بدن دارد دائماً در عالم کدورت است دائما در تیرگیهاست.
منیع: فرمایشات استاد داود صمدی آملی
سخنرانی های بسیار کاربردی استادصمدی آملی در مورد همسر و نقش همسر در زندگی
کشتزار الهی | 11:41 | دانلود |
کتشزار الهی 2 | 07:10 | دانلود |
برزخ | 29:41 | دانلود |
اخلاق بین زوجین | 04:29 | دانلود |
تقسیم کار و اخلاق | 25:44 | دانلود |
تقسیم کار | 16:32 | دانلود |
مدیر منزل | 07:55 | دانلود |
کار در منزل | 44:17 | دانلود |
وظیفه زن | 03:30 | دانلود |
قهر | 01:40 | دانلود |
ایمان زن | 12:26 | دانلود |
مقام زن | 02:52 | دانلود |
ایثارگری | 02:51 | دانلود |
اتاق خواب | 02:09 | دانلود |
پدر زن | 03:12 | دانلود |
طلاق | 05:17 | دانلود |
طلاق 2 | 05:48 |
پس از آنکه کتاب "کشف القناع عن اسرار شکل القطاع" خواجه نصیر الدین طوسی را در خدمت شما قرار دادیم (لینک دانلود)، یکی از خوانندگان محنرم وبلاگ نسخه ترجمه شده این کتاب شریف به زبان فرانسه (و متن عربی) را که چاپ قسطنطنیه در سال 1891 میلادی است، در خدمت ما قرار دادند، همچنین اطلاعات بسیار مفیدی درباره این کتاب ارائه دادند.
ضمن تشکر و قدردانی بی شائبه از ایشان، مقداری از این اطلاعات و این نسخه شریف از این کتاب را در خدمت شما قرار می دهیم:
برگرفته از ghasedoon.blog.ir
سایتهای و وبلاگ نشر آثار علامه حسن زاده و استاد صمدی آملی
http://www.tajallieazam.com/
http://asrbaghiatallah.mihanblog.com/
http://apkbook.blog.ir/
ghasedoon.blog.ir
http://www.tafrid.ir/
http://samtekhoda.ir/
http://www.abdesaleh.blogfa.com/
http://alame-hasanzade.blogfa.com/
سید ابن طاوس (علىّ بن طاوس) نقل کرده است که:
من أراد الاستخارة بالقرآن المجید فلیقرأ آیة الکرسی الى هُمْ فِیها خالِدُونَ، و آیة وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها الى مُبِینٍ، ثم یصلّى على النبی عشرا، ثم یدعو بهذا الدعاء: «اللهم انّی توکلت علیک و تفألت بکتابک فأرنی ما هو المکتوم فی سرّک المخزون فی غیبک یا ذا الجلال و الاکرام، اللهم أنت الحقّ و أنزلت الحقّ بمحمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم اللهم أرنی الحق حقا حتى اتبعه و أرنی الباطل باطلا حتى اجتنبه برحمتک یا ارحم الراحمین» ثم تفتح المصحف و تعدّ الجلالات من الصفحة الیمنى و تعدّ بعدد الجلالات اوراقا من الصفحة الیسرى، ثمّ تعد الاسطر بعدد الأوراق من الصفحة الیسرى فما یأتی بعد ذلک فهو بمنزلة الوحی.
نگارنده حسن حسنزاده آملى گوید که کأن دستور سیّد تسهیل وجه نخستین است که اصحّ طرق است و آن را شأن و اهمیّتى به سزاست فتدبّر.