علامه حسن زاده در نامه ای برای کسی که برای سلوک در ماه رمضان دستوری خواسته بود اینچنین نوشت
پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۱۵ ق.ظ
نشر آثار علامه حسن زاده آملی و استاد صمدی آملی:
هو
:small_blue_diamond:علامه حسن زاده در نامه ای برای کسی که برای سلوک در ماه رمضان دستوری خواسته بود اینچنین نوشت:
متن نامه به این شرح است:
تن به دنیا دار و دل به مولا
«ربّ أدخلنی مُدخَل صدق و أخرجنی مُخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» «الإسراء.80»،ربّ أنزلنی منزلا مبارکا و أنت خیر المنزلین «المؤمنون.29» کتب الله تعالی علیکم الرحمة
آقا در چه حال است؟آیا چون «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله» النور.37؛
از زرق و برق دنیا رهایی یافته است واز ما سوا روی بر تافته است و یا چون صبیان خاکبازی می کند که : التراب ربیع الصبیان(خاکبازی بهار کودکان است) آیا در حضور است یا دور است؟
حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
متی ما تلق مَن تهوی دع الدنیا و أهملها
«حضوری»را علایم است،رأس آنها الأدب مع الله است [یعنی متأدب به آداب الهیه بودن و در همه حال خود را در محضر حق دیدن و جانب حق را رعایت نمودن] الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم«آل عمران.191»
از خــدا جویـیم توفیــق ادب
بی ادب محروم گشت از لطف رب
در سورة «والنجم»از اوصاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) است که «و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی»از آن بزرگوار باید سر مشق گرفت
که میزان قسط[اعتدال]است«لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة» احزاب/21
که زبان اگر یله و رها شود از مار گزنده تر است ،در زیان زبان داستانها گفته اند.
آقای عزیز هیچ موهبتی از نعمت ترک علایق دنیوی بزرگتر نیست که همة مفاسد به این علاقه متعلق است.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
اگر دستور العمل می خواهی مگر این آیه را تلاوت نکرده ای ؟«ومن اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا» اأسراء/79 ،و مگر نشنیده ای؟
دوش وقت سحر از غضه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
و مگر برایت نخونده ام؟
در خلوت شبهای تارت می توانی
آری بکف سرچشمة آب بقا را
خلاصه مرد سحر باش که :
صمت و جوع و سحر و خلوت و ذکر به دوام
نا تمامان جهان را کند این پنج تمام
و دست از دامن دوست بر مدار.
بــه واللّـه و بــه بـالله و تــاللـه بـه حق آیة نصـــرٌ من الله
که مو از دامنت دست بر ندیرُم اگر کشته شوم الحکم لله
اگر در شب نگرفتی در روز بگیر،و اگر روز را به رایگان از دست دادی شب را دریاب.این راه و رسم گدایی را خود جناب دوست به ما یاد داده است که فرمود:«وَهُوَ الّذی جعل اللیل و النهار خلفةً لمن اراد اَن یذّکّر او اراد شکورا»الفرقان/62.
سرّش این است که جواد است و جود ،گدا می خواهد.
بانگ می آیــد که ای طـالب بیــا جـود محـتاج گـدایان چون گـدا
جود محتاج است و خواهد طالبی همچــنانکـه توبه خواهـــد تائبی
جود می جویـــد گدایان و ضعاف همچو خوبان کآینه جویند صاف
روی خوبـــــان زآینـه زیبــا شــود روی احســان از گدا پیـــدا شود
چون گـــدا آیینۀجــود است هــان دَم بـود بــــر روی آیینــه زبـــان
پس از این فرمود حـق در والضّحی بانگ کـم زن ای محمـــّد بر گدا
(مثنوی ملّای رومی)
وچون جناب معشوق فرماید:«وامّا السائلَ فلات نهَر»والضّحی/10،خود با سائل چگونه بود؟ عارف رومی نثراً و نظماً چه خوش گفت؟! نظمش آن بود و نثرش این:
«چنان که گدا عاشقِ کریم است، کریم هم عاشقِ گدا است.اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید،و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید،امّا صبر،کمال گداست و نقص کریم.»
این بنده اگر چه هنوز در خواب خرگوشی است ولی به ظاهر در بدو بیداریش می گفت:«الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارای منی».و پس از مدتی می گفت:«الهی تو را دارم چه کم دارم پس چه غم دارم.»تا پس از چندی می گفت"«الهی شکرت که از شرق تا غرب عالم به حسن خدمت می کنند.» این نیز بگذشت و تا اینکه می گفت:«الهی تاکنون می گفتم جهان را برای ما آفریدی ولی الان فهمیدم که خودت هم برای مایی.»این هم بسر آمد و انک می گوید:«الهی داراتر از من کیست که تو دارایی منی.» غرض اینکه:
خدا آنِ تو وتو مانده عاجز زتو
بیچاره تر کس دید هرگز
(گلشن راز شبستری)
خوشا به طیور أولی أجنحه که با جناح عشق و همّت از دامگاه علایق برجسته اند..
ألا یا أیهـا العنقـا ألا یا نفحـة الرحمــان أیا یا جنة المأوی ألا یا نفحة الرضوان
تذکَّر عُشَّک العرشی و اطلع ذلک المطلع و أهمل هذه الأوکار للأبوام و الغرابان
(دیوان حضرت آقا)
امید است که در حال حضور تامّ و توجّه کامل،شکارهای خوبی نصیب آقا بشود..به قول عارف رومی:
آن خیــالاتـی کـه دام اولی
عکس مه رویان بستان خداست
آری عکس مه رویان بوستان خدای متعالی خیالات روحانی اولیاء الله است که آنان را به سوی دوست می کشانندکه می نمایـندو می ربـایند،نه خیالات بـوالهوسان دنیاوی کـه چنان آنـان را در غواسق طبـیعت پـابندکرده اند
که در یک عمریک آن از خود سفر نکرده اند وگامی از خودکامی برنداشته اند.
ادامه در پست زیر
:arrow_down::arrow_down:
آن خیالاتی که
:small_blue_diamond:علامه حسن زاده در نامه ای برای کسی که برای سلوک در ماه رمضان دستوری خواسته بود اینچنین نوشت:
متن نامه به این شرح است:
تن به دنیا دار و دل به مولا
«ربّ أدخلنی مُدخَل صدق و أخرجنی مُخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» «الإسراء.80»،ربّ أنزلنی منزلا مبارکا و أنت خیر المنزلین «المؤمنون.29» کتب الله تعالی علیکم الرحمة
آقا در چه حال است؟آیا چون «رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله» النور.37؛
از زرق و برق دنیا رهایی یافته است واز ما سوا روی بر تافته است و یا چون صبیان خاکبازی می کند که : التراب ربیع الصبیان(خاکبازی بهار کودکان است) آیا در حضور است یا دور است؟
حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
متی ما تلق مَن تهوی دع الدنیا و أهملها
«حضوری»را علایم است،رأس آنها الأدب مع الله است [یعنی متأدب به آداب الهیه بودن و در همه حال خود را در محضر حق دیدن و جانب حق را رعایت نمودن] الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم«آل عمران.191»
از خــدا جویـیم توفیــق ادب
بی ادب محروم گشت از لطف رب
در سورة «والنجم»از اوصاف رسول الله(صلی الله علیه و آله) است که «و ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی»از آن بزرگوار باید سر مشق گرفت
که میزان قسط[اعتدال]است«لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة» احزاب/21
که زبان اگر یله و رها شود از مار گزنده تر است ،در زیان زبان داستانها گفته اند.
آقای عزیز هیچ موهبتی از نعمت ترک علایق دنیوی بزرگتر نیست که همة مفاسد به این علاقه متعلق است.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
اگر دستور العمل می خواهی مگر این آیه را تلاوت نکرده ای ؟«ومن اللیل فتهجد به نافلة لک عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا» اأسراء/79 ،و مگر نشنیده ای؟
دوش وقت سحر از غضه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
و مگر برایت نخونده ام؟
در خلوت شبهای تارت می توانی
آری بکف سرچشمة آب بقا را
خلاصه مرد سحر باش که :
صمت و جوع و سحر و خلوت و ذکر به دوام
نا تمامان جهان را کند این پنج تمام
و دست از دامن دوست بر مدار.
بــه واللّـه و بــه بـالله و تــاللـه بـه حق آیة نصـــرٌ من الله
که مو از دامنت دست بر ندیرُم اگر کشته شوم الحکم لله
اگر در شب نگرفتی در روز بگیر،و اگر روز را به رایگان از دست دادی شب را دریاب.این راه و رسم گدایی را خود جناب دوست به ما یاد داده است که فرمود:«وَهُوَ الّذی جعل اللیل و النهار خلفةً لمن اراد اَن یذّکّر او اراد شکورا»الفرقان/62.
سرّش این است که جواد است و جود ،گدا می خواهد.
بانگ می آیــد که ای طـالب بیــا جـود محـتاج گـدایان چون گـدا
جود محتاج است و خواهد طالبی همچــنانکـه توبه خواهـــد تائبی
جود می جویـــد گدایان و ضعاف همچو خوبان کآینه جویند صاف
روی خوبـــــان زآینـه زیبــا شــود روی احســان از گدا پیـــدا شود
چون گـــدا آیینۀجــود است هــان دَم بـود بــــر روی آیینــه زبـــان
پس از این فرمود حـق در والضّحی بانگ کـم زن ای محمـــّد بر گدا
(مثنوی ملّای رومی)
وچون جناب معشوق فرماید:«وامّا السائلَ فلات نهَر»والضّحی/10،خود با سائل چگونه بود؟ عارف رومی نثراً و نظماً چه خوش گفت؟! نظمش آن بود و نثرش این:
«چنان که گدا عاشقِ کریم است، کریم هم عاشقِ گدا است.اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید،و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید،امّا صبر،کمال گداست و نقص کریم.»
این بنده اگر چه هنوز در خواب خرگوشی است ولی به ظاهر در بدو بیداریش می گفت:«الهی اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو دارای منی».و پس از مدتی می گفت:«الهی تو را دارم چه کم دارم پس چه غم دارم.»تا پس از چندی می گفت"«الهی شکرت که از شرق تا غرب عالم به حسن خدمت می کنند.» این نیز بگذشت و تا اینکه می گفت:«الهی تاکنون می گفتم جهان را برای ما آفریدی ولی الان فهمیدم که خودت هم برای مایی.»این هم بسر آمد و انک می گوید:«الهی داراتر از من کیست که تو دارایی منی.» غرض اینکه:
خدا آنِ تو وتو مانده عاجز زتو
بیچاره تر کس دید هرگز
(گلشن راز شبستری)
خوشا به طیور أولی أجنحه که با جناح عشق و همّت از دامگاه علایق برجسته اند..
ألا یا أیهـا العنقـا ألا یا نفحـة الرحمــان أیا یا جنة المأوی ألا یا نفحة الرضوان
تذکَّر عُشَّک العرشی و اطلع ذلک المطلع و أهمل هذه الأوکار للأبوام و الغرابان
(دیوان حضرت آقا)
امید است که در حال حضور تامّ و توجّه کامل،شکارهای خوبی نصیب آقا بشود..به قول عارف رومی:
آن خیــالاتـی کـه دام اولی
عکس مه رویان بستان خداست
آری عکس مه رویان بوستان خدای متعالی خیالات روحانی اولیاء الله است که آنان را به سوی دوست می کشانندکه می نمایـندو می ربـایند،نه خیالات بـوالهوسان دنیاوی کـه چنان آنـان را در غواسق طبـیعت پـابندکرده اند
که در یک عمریک آن از خود سفر نکرده اند وگامی از خودکامی برنداشته اند.
ادامه در پست زیر
:arrow_down::arrow_down:
آن خیالاتی که
ali[علی] karegar[کارگر]
دام وپابند اولیاء الله است و آنان را الهی کرده است،تجلیّات و مکاشفاتی اند که از بطنان و ممکن غیب خزنه «کن فیکون» بر سر سالک شیدا افاضه می شوند،و رؤیت صور بی مادّه روحانیان و تشرّف در حضور انبیا و ائمّه و وسایط فیض الهی است که مه رویان بوستان خدایند.صور این مه رویان از ماورای طبـیعت کـه عالَم مثال و خیـال است در صـفحـه نورانی قـلب عـارف منعکس می شونـد.خیالات اولیاءالله علّیّینی اند،خیالات بوالهوسان سِجّینی.آن خیالات فرشتگانند و انها دیوان.آنها سماوی اند و اینها ارضی.آنه نورانی اندو اینها ظلمانی.آنه به خدا کشانندو اینها به دنیا.صاحبان آن ملائکۀاولی اجنحه اند اینها بهائم و سباع.
آه آه اگر وقتی بیدار شویم که کاروان رفته اند و خبردار شویم که این نبود که ما می پنداشتیم و بدان دلخوش بودیم.
_______
:books:تازیانه سلوک
@Tohidesamadi
آه آه اگر وقتی بیدار شویم که کاروان رفته اند و خبردار شویم که این نبود که ما می پنداشتیم و بدان دلخوش بودیم.
_______
:books:تازیانه سلوک
@Tohidesamadi