نوشتار حاضر نامه ای است در عید فطر به یک دوست که 31 سال پیش توسط علامه حسن زاده آملی به رشته تحریر درآمده و در کتاب "هزار و یک کلمه" منتشر شده است.
سه شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۵۳ ب.ظ
نوشتار حاضر نامه ای است در عید فطر به یک دوست که 31 سال پیش توسط علامه حسن زاده آملی به رشته تحریر درآمده و در کتاب "هزار و یک کلمه" منتشر شده است.
متن نامه به این شرح است:
" مصحف کریم را گشودیم سوره یوسف از زبان حضرت یعقوب(ع) آمد: ولا تیأسو من روح الله. اهم مطالب در طلیعه امر دو چیز است یکی توحید و دیگر معرفت نفس که تواند مظهر اتم وی گردد.
اما توحید این که سالک با قدم معرفت به جایی رسد که جمع بین تفرقه و جمع کند، و تنزیه از تنزیه و تشبیه نماید. همانطور که کشاف حقایق امام بحق ناطق حضرت جعفر صادق(ع) فرموده است: الجمع بلا تفرقه زندقه ، و التفرقه بدون الجمع تعطیل، والجمع بینهما توحید. و این توحید حقیقی اسلامی است و کلام وحی بدان ناطق است که هوالاول و الآخر و الظاهر و الباطن. در بیان آن بتمثیلی اکتفا می کنیم- خاک بر فرق من و تمثیل من-: در عالم رؤیا آنچه که مشاهده می گردند همه از منشئات نفس اند پس قائم بنفس و از شئون وی اند، و چون نفس موجود حی مدرک عالم بذات خود است شئون او نیز با همه کثرتی که دارند حی و مدرک اند و درواقع یک حقیقت بنام نفس است که بصور کثیره درآمده است و خود با این که همه است فوق همه است. این کثرت صور منافی با وحدت شخصیه نفس نیست بلکه هرچه صور بیشتر باشد دلالت بر قوت وحدت نفس می کند. و نفس بر جمیع این صور کثیره قاهر است و همه آنها مقهور وی، پس نفس هر یک آنها است که جز شئون نفس نیستند، و هیچیک آنها نیست که نفس در حد هیچیک محدود نیست. پس نفس را با هر یک از این منشئاتش جمع کردی و از هر یک تفرقه نمودی. و نیز نفس را فقط مجرد ندانستی که از کثرت تنزیهش کنی، و او را در هیچ صورتی از صور کثرت مقید نکرده ای تا قائل به تشبیه بوده باشی بلکه او را از این تنزیه و تشبیه تنزیه نمودی، کثرت غیرمتناهی نظام هستی شئون ذاتیه حق تعالی اند و من عرف نفسه فقد عرف ربه.
معرفت نفس و خودسازی
و اما معرفت نفس اینکه خداوند سبحان فرمود: الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه تفسیر اصیل آن چنانست که جناب صدرالمتالهین درآخر مرحله چهارم حکمت متعالیه که معروف به اسفار است فرموده است: کلمه طیب روح مؤمن است، و عمل صالح معارف عقلیه که او را ارتقاء می دهند و بدانجا می کشانند. این تفسیر براین اساس قویم است که علم و عمل دو گوهر انسان سازند.
انسان کاری مهمتر از خودسازی ندارد و ساختن هر چیز را مایه به حسب آنچیز لازم است مثلا دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل. انسان تا به لقاءالله نرسیده است بکمال مطلوبش نائل نشده است و لقاءالله بمعنی اتصاف انسان با وصاف الهی و تخلق او باخلاق ربوبی است. بابا افضل را کلامی کامل در این باب است که: عالم درختیست که بار و ثمره او مردم است و مردم درختی است که ثمره او لقای خدای تعالی است.
در توحید باید مراقبت را تقویت کرد مراقبت تخم سعادت است که در مزرع دل کاشته می شود و سائر آداب و اعمال پروراندن آنست. مراقبت کشیک نفس کشیدن و همواره در حضور بودن است. حدیث نفس مزاحم با مراقبت است. این سخن دل نشین امام صادق- علیه السلام- را باید بر دل نشاند: القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیرالله، حافظ به این حدیث در این بیت نظر دارد:
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
ناگفته نماند که بدن تور شکار و سواری راهوار ما است، مبادا با او چنان کنیم که نه بکار شکار آید و نه تواند سوار را بجائی برساند ره چنان رو که رهروان رفتند، کسی بما نگفت که شب و روز را با یکدانه خرما بسر بریم، در حد اعتدال بدن نیاز به تعیش دارد کلوا واشربوا ولا تسرفوا، انسان کامل آنکسی است که حق هر ذی حق را اداء می کند.
راهکار عملی خودسازی
از این کمترین دستورالعمل خواسته اید، آقای من؛ صدای دهلی را از دور شنیده اید، و از نزدیک هم به انبار کاه برخورد می کنید مع الوصف عدم امتثال را روا ندانستم، به عرض می رسانم که دستورالعمل انسان قرآنست که ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم. داعی تنها دستوری که الان می تواند به حضور جنابعالی عرض کند این است که مراقبت را حفظ بفرمائید یعنی در همه حال مواظب خود بوده باشید که در نزد حقیقت همه موجودات بسر می بری. می دانید که همنشینی مؤثر است، مصاحبت اثر دارد، خوپذیر است نفس انسانی، کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم بسر می برند کم کم ملکوتی می شوند. آن سعادتمندی که چنین معاشرت و مصاحبت را براستی در نهانخانه سر و ذات خود با الله نورالسموات والارض بدست آورده است مترنم به این ترانه است:
گربشکافند سراپای من
جز تو نیابند در اعضای من
اینچنین کس پیوسته در ذکر و فکر و عشق و شوق و سوز و گداز و راز و نیاز است و به قول خواجه حافظ:
مرا مگوی که خاموش باش و دم در کش
که مرغ را نتوان گفت در چمن خاموش
چنین کسی را هیچکاری از حضور بازنمی دارد رجال لاتلهیهم تجاره ولابیع عن ذکرالله.
باز از امام صادق- علیه السلام- است که: العارف شخصه مع ا
متن نامه به این شرح است:
" مصحف کریم را گشودیم سوره یوسف از زبان حضرت یعقوب(ع) آمد: ولا تیأسو من روح الله. اهم مطالب در طلیعه امر دو چیز است یکی توحید و دیگر معرفت نفس که تواند مظهر اتم وی گردد.
اما توحید این که سالک با قدم معرفت به جایی رسد که جمع بین تفرقه و جمع کند، و تنزیه از تنزیه و تشبیه نماید. همانطور که کشاف حقایق امام بحق ناطق حضرت جعفر صادق(ع) فرموده است: الجمع بلا تفرقه زندقه ، و التفرقه بدون الجمع تعطیل، والجمع بینهما توحید. و این توحید حقیقی اسلامی است و کلام وحی بدان ناطق است که هوالاول و الآخر و الظاهر و الباطن. در بیان آن بتمثیلی اکتفا می کنیم- خاک بر فرق من و تمثیل من-: در عالم رؤیا آنچه که مشاهده می گردند همه از منشئات نفس اند پس قائم بنفس و از شئون وی اند، و چون نفس موجود حی مدرک عالم بذات خود است شئون او نیز با همه کثرتی که دارند حی و مدرک اند و درواقع یک حقیقت بنام نفس است که بصور کثیره درآمده است و خود با این که همه است فوق همه است. این کثرت صور منافی با وحدت شخصیه نفس نیست بلکه هرچه صور بیشتر باشد دلالت بر قوت وحدت نفس می کند. و نفس بر جمیع این صور کثیره قاهر است و همه آنها مقهور وی، پس نفس هر یک آنها است که جز شئون نفس نیستند، و هیچیک آنها نیست که نفس در حد هیچیک محدود نیست. پس نفس را با هر یک از این منشئاتش جمع کردی و از هر یک تفرقه نمودی. و نیز نفس را فقط مجرد ندانستی که از کثرت تنزیهش کنی، و او را در هیچ صورتی از صور کثرت مقید نکرده ای تا قائل به تشبیه بوده باشی بلکه او را از این تنزیه و تشبیه تنزیه نمودی، کثرت غیرمتناهی نظام هستی شئون ذاتیه حق تعالی اند و من عرف نفسه فقد عرف ربه.
معرفت نفس و خودسازی
و اما معرفت نفس اینکه خداوند سبحان فرمود: الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه تفسیر اصیل آن چنانست که جناب صدرالمتالهین درآخر مرحله چهارم حکمت متعالیه که معروف به اسفار است فرموده است: کلمه طیب روح مؤمن است، و عمل صالح معارف عقلیه که او را ارتقاء می دهند و بدانجا می کشانند. این تفسیر براین اساس قویم است که علم و عمل دو گوهر انسان سازند.
انسان کاری مهمتر از خودسازی ندارد و ساختن هر چیز را مایه به حسب آنچیز لازم است مثلا دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل. انسان تا به لقاءالله نرسیده است بکمال مطلوبش نائل نشده است و لقاءالله بمعنی اتصاف انسان با وصاف الهی و تخلق او باخلاق ربوبی است. بابا افضل را کلامی کامل در این باب است که: عالم درختیست که بار و ثمره او مردم است و مردم درختی است که ثمره او لقای خدای تعالی است.
در توحید باید مراقبت را تقویت کرد مراقبت تخم سعادت است که در مزرع دل کاشته می شود و سائر آداب و اعمال پروراندن آنست. مراقبت کشیک نفس کشیدن و همواره در حضور بودن است. حدیث نفس مزاحم با مراقبت است. این سخن دل نشین امام صادق- علیه السلام- را باید بر دل نشاند: القلب حرم الله فلا تسکن فی حرم الله غیرالله، حافظ به این حدیث در این بیت نظر دارد:
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
ناگفته نماند که بدن تور شکار و سواری راهوار ما است، مبادا با او چنان کنیم که نه بکار شکار آید و نه تواند سوار را بجائی برساند ره چنان رو که رهروان رفتند، کسی بما نگفت که شب و روز را با یکدانه خرما بسر بریم، در حد اعتدال بدن نیاز به تعیش دارد کلوا واشربوا ولا تسرفوا، انسان کامل آنکسی است که حق هر ذی حق را اداء می کند.
راهکار عملی خودسازی
از این کمترین دستورالعمل خواسته اید، آقای من؛ صدای دهلی را از دور شنیده اید، و از نزدیک هم به انبار کاه برخورد می کنید مع الوصف عدم امتثال را روا ندانستم، به عرض می رسانم که دستورالعمل انسان قرآنست که ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم. داعی تنها دستوری که الان می تواند به حضور جنابعالی عرض کند این است که مراقبت را حفظ بفرمائید یعنی در همه حال مواظب خود بوده باشید که در نزد حقیقت همه موجودات بسر می بری. می دانید که همنشینی مؤثر است، مصاحبت اثر دارد، خوپذیر است نفس انسانی، کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم بسر می برند کم کم ملکوتی می شوند. آن سعادتمندی که چنین معاشرت و مصاحبت را براستی در نهانخانه سر و ذات خود با الله نورالسموات والارض بدست آورده است مترنم به این ترانه است:
گربشکافند سراپای من
جز تو نیابند در اعضای من
اینچنین کس پیوسته در ذکر و فکر و عشق و شوق و سوز و گداز و راز و نیاز است و به قول خواجه حافظ:
مرا مگوی که خاموش باش و دم در کش
که مرغ را نتوان گفت در چمن خاموش
چنین کسی را هیچکاری از حضور بازنمی دارد رجال لاتلهیهم تجاره ولابیع عن ذکرالله.
باز از امام صادق- علیه السلام- است که: العارف شخصه مع ا
لخلق و قلبه مع الله تعالی.
شیخ اجل سعدی به این حدیث گرانقدر در این بیت نظر دارد:
هرگز وجود حاضر و غائب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
آقای من، همچنانکه طلب مجهول مطلق محال است، خطاب به مجهول مطلق نیز چنین است، هر یک از ما شأنی و جدولی از دریای بیکران حقیقت دار هستی می باشیم و از این جدول با او در ارتباطیم، البته
ارتباطی بی تکلیف بی قباس
هست رب الناس را با جان ناس
و از این کانال او را خطاب می کنیم. غرضم از این نکته این است که هر چه عائد ما می شود از کانال وجود خودمان است. این خیال رهزن ما نشود که از خارج ما چیزی عائد ما می گردد. اگر در حالات مراقبت تام تمثلاتی پیش آمد خوش آمد مکتوم بدار که سالک کتوم است، از عارف سرمی رود و سر نمی رود. به عرض برسانم: خوش باش که عاقبت بخیر است ترا.
آقای من، در نزد اولیاء الله مجرب است که اکثار ذکر شریف یا حی یا قیوم یا من لااله الا انت موجب حیات عقل است. وقتی را با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگی بدر آمده باشد و در حال امتلاء و اشتهاء نباشد در آنحال با کمال حضور و مراقبت و ادب مع الله، خداوند سبحان را بدان ذکر شریف میخوانی، عدد ندارد، اختیار مدت با خود جنابعالی است مثلا در حدود بیست دقیقه یا بیشتر و بهتر اینکه کمتر از یک اربعین نباشد، بیشترش چه بهتر.
قرائت قرآن مجید در شب و روز ترک نشود هر چند بقدر پنجاه آیه بوده باشد. طهارت را حفظ کنید حتی با طهارت بخوابید.
آقای من، باید با تأنی و رفق و مدارا براه بود نه با سرعت و اضطراب. جساره عرض می کنم هیچ چیز از خدا جز خدا مخواه که چون که صدآمد نودهم پیش ما است، از تو حرکت از خدا برکت. نامه ها دریافت خواهی نمود. این عطیه فریده ایست که بحضور آن حبیب الله تقدیم داشتم والسلام. قم- حسن حسن زاده آملی
شیخ اجل سعدی به این حدیث گرانقدر در این بیت نظر دارد:
هرگز وجود حاضر و غائب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
آقای من، همچنانکه طلب مجهول مطلق محال است، خطاب به مجهول مطلق نیز چنین است، هر یک از ما شأنی و جدولی از دریای بیکران حقیقت دار هستی می باشیم و از این جدول با او در ارتباطیم، البته
ارتباطی بی تکلیف بی قباس
هست رب الناس را با جان ناس
و از این کانال او را خطاب می کنیم. غرضم از این نکته این است که هر چه عائد ما می شود از کانال وجود خودمان است. این خیال رهزن ما نشود که از خارج ما چیزی عائد ما می گردد. اگر در حالات مراقبت تام تمثلاتی پیش آمد خوش آمد مکتوم بدار که سالک کتوم است، از عارف سرمی رود و سر نمی رود. به عرض برسانم: خوش باش که عاقبت بخیر است ترا.
آقای من، در نزد اولیاء الله مجرب است که اکثار ذکر شریف یا حی یا قیوم یا من لااله الا انت موجب حیات عقل است. وقتی را با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگی بدر آمده باشد و در حال امتلاء و اشتهاء نباشد در آنحال با کمال حضور و مراقبت و ادب مع الله، خداوند سبحان را بدان ذکر شریف میخوانی، عدد ندارد، اختیار مدت با خود جنابعالی است مثلا در حدود بیست دقیقه یا بیشتر و بهتر اینکه کمتر از یک اربعین نباشد، بیشترش چه بهتر.
قرائت قرآن مجید در شب و روز ترک نشود هر چند بقدر پنجاه آیه بوده باشد. طهارت را حفظ کنید حتی با طهارت بخوابید.
آقای من، باید با تأنی و رفق و مدارا براه بود نه با سرعت و اضطراب. جساره عرض می کنم هیچ چیز از خدا جز خدا مخواه که چون که صدآمد نودهم پیش ما است، از تو حرکت از خدا برکت. نامه ها دریافت خواهی نمود. این عطیه فریده ایست که بحضور آن حبیب الله تقدیم داشتم والسلام. قم- حسن حسن زاده آملی