نور الهدی

دانلود کتابهای عرفانی و الهی--إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ(سوره ۱۷: الإسراء-آیه 9) (این قرآن به راهی هدایت می‏کند که مستقیم ترین راههاست)

نور الهدی

دانلود کتابهای عرفانی و الهی--إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ(سوره ۱۷: الإسراء-آیه 9) (این قرآن به راهی هدایت می‏کند که مستقیم ترین راههاست)

نور الهدی

دانلود کتابهای عرفانی و الهی
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ(سوره ۱۷: الإسراء-آیه 9)
(این قرآن به راهی هدایت می‏کند که مستقیم ترین راههاست)

تبلیغات

Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

طبقه بندی موضوعی

کلمات کلیدی

بایگانی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

نویسندگان

پیوندهای روزانه

نکاتی ازکتاب ده رساله اثر حضرت علامه حسن زاده آملی

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۳:۴۱ ق.ظ

بدان که دهر روح زمان و علت  آن است  و نسبت  دهر به زمان نسبت  روح به جسد است  . و به عبارت  اخرى موجودات  عالم دهر , مبادى و علل وجودات زمان و زمانى هستند کما اینکه سرمدى علت  دهرى است  , و چنانکه روح علت جسد و مرتبه کمال آن است  و جسد مرتبه ضعف  علت  و معلول آن است  , همچنین است  زمان و زمانیات  نسبت  به دهر . خلاصه سرمد روح دهر است  و دهر روح زمان .

مثل دهر با زمان , مثل صورت  کلیه معقوله زمان ذهنى با زمان متدرج خارجى است  که در حقیقت  بر اساس رصین حرکت  جوهریه , مقدار سیلان طبیعت  است  جز این که صورت  معقوله با زمان خارجى معیت  وجودیه ندارد و علت  آن نیست  , اما آن صورت  عقلیه اى که جوهر مفارق در طول زمان و علت اوست  یعنى همان روح زمان , معیت  وجودیه دارد . غرض از این تنظیر ثبات  مطلق صورت  معقوله و تجدد زمان خارجى است  .

حال که دانسته اى دهر روح زمان و علت  آن است  , و حقیقتى عقلى مفارق از طبیعت  است  , بنابراین در بسیارى از مواردى که از زبان اهل بیت  عصمت و وحى به زمان مانند مخاطبه با ذوى العقول خطاب  مى شود , باید به لحاظ خطاب  به اصل و مبدأ زمان بوده باشد که از مفارقات  نوریه و دار آخرت است  و دار آخرت  حیات  و شعور است  و ان الدار الاخرة لهى الحیوان . از باب  مثال دعاى چهل و پنجم صحیفه سجادیه در وداع شهر رمضان . امام سجاد علیه السلام خطاب  به ماه مبارک  رمضان مى کند و چندین بار وى را سلام مى کند و مى فرماید :  السلام علیک  یا شهر الله الاکبر و یا عید اولیائه , السلام علیک  یا اکرم مصحوب  من الاوقات  و یا خیر شهر فى الایام و الساعات   .

و به تقریر و تعبیر دیگر گوییم : اگر در وداع زمان و سلام بدان برایت اشکال پیش آید که زمان از قبیل موجود زنده با شعور قابل صحبت  و تودیع و سلام نیست  , جوابش اینکه :

زمان و مکان و سایر اشیاى بیجان , اگر چه در این عالمشان و به این صورشان شاعر نیستند ولى همه آنها را در بعض عوالم عالیه حیات  و شعور و نطق و بیان و حب  و بغض است  , چنانکه اخبار بسیارى که در احوال عوالم برزخ و قیامت  آمده است  و همچنین مکاشفات  اهل کشف  کاشف  این مطلب است  زیرا آنچه در این عالم وجود مى یاب د آنها را در عوالم دیگرى که به حسب  وجود سابق بر این عالم اند وجودى است  و موجودات  را در هر عالمى صور و احکام مخصوص به آن عالم است  که با صور و احکام این عالم اختلاف دارد , یعنى اختلاف  به حسب  ظل و ذى ظل و حقیقت  و رقیقت  دارد و از احکام بعض عوالم عالیه این است  که هر چند در آنها موجودند داراى حیات و شعوراند . زیرا که آن دار دارحیات  است  و زنده است  , چنانکه اخبار بر آن دلالت  دارد و قول خداوند متعال و ان الدار الاخرة لهى الحیوان بدان اشارت  دارد و از اخبارى که دلالت  بر حیات  موجودات  عالم آخرت  مى کند اخبارى اند که در آنها آمده است  فوا که بهشت  تکلم دارند و سریر بهشتى به تکیه کردن مؤمن بر آنها شادى و استبشار مى نماید , بلکه برخى از این اخبار دلالت  بر تکلمات  ارض با مؤمن و کافر دارند و این امور به این عالم حسى گویا نیستند , لذا اهل این عالم تکلمات  آنها را نمى شنوند بلکه به ملکوتشان در تکلم و فرح و استبشارند .

و از این قبیل است  تکلم حصا در دست  رسول الله صلى الله علیه و آله که نطق و تکلم سنگ  ریزه به ملکوت  او است  و اعجاز رسول الله صلى الله علیه و آله این بود که نطق لسان ملکوت  آنها را به أسماع دنیوى اسماع کرده است  , بلکه آنچه را که نبى یا ولى معجزه کرده است  از قبیل انطاق جماد و احیاى آن , همه از این بابند ,

چه این که عصاى موسى و طیر عیسى , حیاتشان به ملکوتشان بوده است  و ملکوت  از اهل این عالم غائب  است  مگر این که خداوند بنا بر حکمتى براى ایشان اظهار بدارد , پس زمان در بعضى عوالمش حى است  و مر او را شعور است  . بنابراین باکى نیست  که زمان به حسب  همان عالم خود که حى و شاعر است  طرف  خطاب  و تودیع قرار گیرد .

زمان را به بیان مذکور اصلى مفارق است  که علت  این زمان و روح آن است و با وى معیت  وجودى طولى دارد . و در لغت  لاتین و گرک  براى زمان رب النوع بنام ساتورنSATURNE )  ) قائل اند و شاید اشارت  به همین مطلب سامى بوده باشد .

از آنچه که در بیان لیلة القدر تذکر داده ایم دانسته مى شود که لیلة القدر را به حسب  نشأه عنصرى زمانى , افراد متشابه و متماثل , در یک سال و یا در یک  ماه بوده باشد , مثلا در یک  ماه مبارک  رمضان به حسب اختلاف  آفاق در یکى از آفاق شرقیه مثلا هند شبى بیست  و سوم ماه مبارک رمضان باشد که به حسب  روایات  اهل بیت  عصمت  و طهارت  لیلة القدر است , و حال این که شب  قبل آن در یکى از آفاق غریبه آن مثلا ایران شب  بیست و سوم ماه مبارک  بوده است  که در آفاق ایران رؤیت  هلال ماه مبارک  یک شب  قبل از هند به وقوع پیوسته است  که هر دو شب  لیلة القدر است  و به حسب  آفاق متعدد است  به تعدد ظلى و زمانى , چنانکه هر یک  از انواع عالم ماده و مدت  را وجود متفرد عقلانى است  که باذن الله مدیر و مدبر افراد متکثر عنصرى نوع خود است  و همه آنها را در حضانت  خود دارد و در شرع  مقدس از آن تعبیر به ملک  موکل شده است  , له معقبات  من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من امر الله ( 1 )

پاورقى :

1 سوره رعد , آیه 12 .

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۲
علی کارگر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی