ابدال و اوتاد و اطرافیان امام زمان چه افرادی هستند؟
امام عصر آن قطب زمان است که با هر مظهرش اکمل از آنان است
لذا او را رعیت هست و منقاد ز افراد و ز ابدال و ز اوتاد
همه بر گرد او هستند دائر چو بر مرکز مدارات و دوائر
در هر عصرى انسان کامل قطب است و از همه مظاهر وجودیش اکمل است .
لذا در باب سوم از رساله انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه از جناب مولى الموالى در وصف خودش ، قطب ذکر شده است : ان محلى منها محل القطب من الرحى (خطبه شقشقیه نهج البلاغه .) مقام قطب همان مرتبت امامت و مقام خلافت است که نه تعدد در آن راه دارد و نه انقسام به ظاهر و باطن و نه شقوق اعلم و اعقل و غیرها.
به بسط کریمه لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا امام در هر عصر بیش از یک شخص ممکن نیست و آن خلیفة الله و قطب است و کلمه خلیفه به لفظ واحد در کریمه انى جاعل فى الارض خلیفة اشاره به وجوب وحدت خلیفه در هر عصر است .
و این انسان کامل قطب است که همه بر گرد او دور مى زنند و بر حول حرکت دوریه دارند. شیخ اکبر را در این مقام در اواخر فص نوحى فصوص الحکم بیانى بلند است آنجا که گوید: فالحائر له الدور و الحرکة الدوریة حول القطب فلا یبرح منه ... و قطب در هر عصر بیش از یک شخص نیست و آن مقام در این زمان قائم آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) مهدى موعود منتظر روحى له الفداء را است .
و چنین در خاطرم دارم که سید جزائرى در انوار نعمانیه از جناب امیر المؤ منین على (علیه السلام ) روایت کرده است که همیشه در زمین یک قطب و چهار اوتاد و چهل ابدال و هفتاد نجباء و سیصد و شصت صلحا مى باشند.
در ماده قطب سفینة البحار گوید: ثم اعلم انه قال الکفعمى فى حاشیة مصباحه قیل ان الارض لاتخلو من القطب و اربعة اوتاد و اربعین بدلا و سبعین نجیبا و ثلاثمائة و ستین صالحا.
غرضم این است که کفعمى به قیل تعبیر کرده است و سید جزائرى از امیر المؤ منین (علیه السلام ) روایت کرده است ، و بدان که فضیلت و مقام این اعاظم سلام الله و صلواته علیهم آنکه اقل است اجل است اعنى افضل از همه قطب است تا به صلحاء منتهى مى شود. قیصرى در شرح فص نوحى فصوص شیخ گوید: و القطب الحقیقى لکونه مظهرالاسم الاعظم الالهى مظهر للذات مع جمیع الصفات و غیره لیس کذلک ، سپس درباره قطب و ابدال اشاراتى دارد.
و خود شیخ محیى الدین در چندین جاى فتوحات از ابدال و اوتاد و قطب اشارات و مطالبى دارد.
بدانکه قطب خلیفة الله است و فرد است و امام همه است که به گرد او دور مى زنند.
شیخ اکبر در باب هفتم فتوحات گوید:
ثم انه سبحانه ما سمى نفسى باسم من الاسماء الا و جعل للانسان من التخلق بذلک الاسم حظا منه یظهر به فى العالم على قدر ما یلیق به و لذلک تاول بعضهم قوله (صلى الله علیه و آله و سلم ) ان الله خلق آدم على صورته على هذا المعنى و انزله خلیفة عنه فى ارضه ...
و چون قطب که خلیفة الله است فرد است و مثل مستخلف خود جل و على است پس بدانکه هیچ انسانى مثل این مثل نیست و از این بیان به سر کریمه ((لیس کمثله شى ء)) توجه داشته باش .
و بدانکه بر همین مبناى متین در تحقیق قطب و دور زدن دیگران در حول وى صدرالدین قونوى در اواخر نصوص در نص معنون به این عنوان : نص شریف من اءشرف النصوص و اءجلها و اءجمعها لکلیات اصول المعرفة الالهیة و الکونیة ، در ضمن فصل فى وصل گوید:
ان تعینات ارواح الاناسى من العوالم الروحانیة و تفاوت درجاتها فى الشرف و علو المنزلة من حیث قلة الوسائط و کثرتها و تضاعف وجوه الامکان و قوتها سبب کثرة الوسائط و قلتها و ضعفها انما موجبه بعد قضاء الله و قدره ، المزاج المستلزم لتعین الروح بحسبه فالاقرب نسبة الى الاعتدال الحقیقى الذى تعین نفوس الکمل فى نقطة دائرته یستلزم قبول روح اشرف و اءعلى نسبة من العقول و النفوس العالیة ، و الا بعد عن النقطة الاعتدالیة المشار الیها بالعکس من الخسة و نزول الدرجة .(و به نکته 26 هزار و یک نکته مراجعه شود.)
اوتاد و ابدال((و جعلنا الجبال اءوتادا)) عکس آن هم درست است که ((و جعلنا الاوتاد جبالا)) فتدبر انا جعلنا ما على الارض زینة لها لنبلوهم ایهم اءحسن عملا (کهف /8).
نزد بعضى از اهل تحقیق ((ما)) به معنى ((من )) است و مراد انبیاءاند و یا اولیاء یا علماء و یا حفظه قرآن که زینت زمین ایشانند.
گویند آرایش زمین به رجال الله است که ایشان را اوتاد الارض گویند؛ چه قیام عالم به وجود شریف ایشان باز بسته است و اینها نزد اهل حق ، ائمه هدى علیهم السلامند و تسمیه صاحب الزمان (علیه السلام ) به قائم از این جهت است .
و این که در دعاى عدیله واقع شده است که ((به ثبتت الارض و السماء)) دلالتى صریحست بر این مدعى .
در فرق اوتاد و ابدال گفته شده است که : الا بدال ینقلبون من حال الى حال و یبدلون من مقام الى مقام ؛ و الاوتاد بلغ بهم النهایة و تثبت ارکانهم فهم الذین بهم قوام العالم و هم فى مقام التمکین .
براى انسان این اقتدار هست که از خود امثالى مختلف انشاء نماید و آنها را به اماکن گوناگون بفرستد که از این امثال به ابدال نام برده مى شود. و با این ابدال حوائج بندگان خداى را بر آورده مى سازند. چه اینکه نفوس کامله انسانى نیز به اشکال گوناگون به غیر اشکال ظاهرى در آیند و از بدنشان در دنیا مسلخ مى شوند (که این قوه انسلاخ را دارند)، و بعد از انتقال از دنیا به آخرت نیز به جهت همان قوت همان قوه انسلاخ به ارتفاع مانع بدنى ، هم به اشکال گوناگون در آیند و در عوالم ملکوتیه داخل مى شوند و نیز در خیالات مکاشفین ظاهر مى گردند که از این نفوس انسانى به ((بدلاء)) نام مى برند.
شیر مردانند در عالم مدد آن زمان کافغان مظلومان رسد
بانک مظلومان ز هر جا بشنوند آن طرف چون رحمت حق مى دوند
و نفوس کامله به جهتى اتصاف و اتحادشان با روح اول و صادر نخستین در ظاهر سرایت مى کنند، لذا همانگونه که در این عالم ظاهرند و براى دخول در آن عالم غیب مانعى ندارند، اگر به عالم غیب هم بروند منعى براى ظهور در عالم ظاهر ندارند و این دخول و ظهور را به حسب قوه جوهر نفس مراتب است .
منبع:جلد دوم شرح دفتر دل-شارح:استاد صمدی آملی